اول دفتر
دفتر شعر
دفتر مجازی شعر
آرشیو موضوعی شعر و جستجو
فیدخوان شعر
شعر عاشورایی
مقالات و یادداشت ها
کتابخانه
ویژه نامه ها
شهید سیدحسن نصرالله
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب رمضان 1402
شعر برای شهید محسن فخری زاده
رمضانیه
ویژه نامه فاجعه منا
بهار و انتظار
شعر دفاع مقدس
شهید جمهور، مجموعه اشعار برای شهید ابراهیم رییسی
برای ایران
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 98
نجمه زارع
ویژه نامه شعر وحدت اسلامی
شعر انتظار
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب، رمضان 1403
شعر رضوی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 97
قیصر امین پور
ویژه نامه شعر انقلاب اسلامی
شعر اربعین
شعر فلسطین - شعر ضد صهیونیستی
شعر برای حاج قاسم سلیمانی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان ۱۳۹۶
شعر فاطمی
شعرخوانی شاعران آیینی در محضر رهبر حکیم انقلاب ۱۳۹۵
شعر پاییز
|
ورود
|
ورود
اول دفتر
+
دفتر شعر
دفتر مجازی شعر
آرشیو موضوعی شعر و جستجو
فیدخوان شعر
شعر عاشورایی
مقالات و یادداشت ها
کتابخانه
+
ویژه نامه ها
شهید سیدحسن نصرالله
شهید جمهور، مجموعه اشعار برای شهید ابراهیم رییسی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب، رمضان 1403
شعر فلسطین - شعر ضد صهیونیستی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب رمضان 1402
برای ایران
شعر رضوی
شعر برای حاج قاسم سلیمانی
شعر برای شهید محسن فخری زاده
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 98
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 97
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان ۱۳۹۶
رمضانیه
نجمه زارع
قیصر امین پور
شعر فاطمی
ویژه نامه فاجعه منا
ویژه نامه شعر وحدت اسلامی
ویژه نامه شعر انقلاب اسلامی
شعرخوانی شاعران آیینی در محضر رهبر حکیم انقلاب ۱۳۹۵
بهار و انتظار
شعر انتظار
شعر اربعین
شعر پاییز
شعر دفاع مقدس
شاعران
جهت استفاده از این ماژول وارد "تنظیمات ماژول" شده و آن را پیکربندی نمایید.
اشعار امید بیگدلی
متولد:
بدون کلاه زیباتری / امید بیگدلی
انگار نشسته بود روی صندلی
با همان چهره به جا مانده از آفتاب جنوب
از کنارش
ساختمان ها رشد کردند
برج ها تعریف شدند
اما زبان بلندگوها را نفهمید
سراغ خلاصه ی خوبی ها را می گرفت
با لبخندی که در تخم آفتابگردان ها کاشته بود
وقتی مردم به جای سلام
در چهارراهها ترافیک می کارند
چه طور برسم؟
گذشته
و
من
مثل کاغذ مچاله شده در خیابان های شهر پرسه می زنیم
خستگی ام می رسد
میدان راه آهن
باید به جیب هایم فکر می کردم که با هر سلامی
خالی نشوند
تو رفته بودی
با قطاری که پر از دلتنگی بود
و به راه می افتم
و بلند بلند می گویم
خیابان دولت
کلاه جدیدت را از سرت بردار
بدون کلاه
زیباتری
2377
0
5
بهار، بازار شهر را قفل می زند / امید بیگدلی
همه رفتند
لباس های چهارخانه پشت ویترین
کفش های پاشنه بلند
و دست فروش ها
و اتوبوسی که دلتنگی را به روستا خواهد رساند
انگار دست های اسفند
از کادر سبز دوربین بیرون مانده اند
بهار
بازار شهر را قفل می زند
و از تک تک خانه های ما بیرون می آید
عقربه ها ساعت سه را خمیازه می کشند
من بیدارم
پلیس ها که به خانه نمی روند
مجبورند در لباس های شان سبز شوند
حالا می توان
تمام شهر را چرخید
نام خیابان را، خیابان گذاشت
کوچه را تعریف کرد
می توان خوابید
و از خواب های ترافیک بیدار نشد
1822
0
2